یه گوشه ی دنج

ساخت وبلاگ

دیروز با گلرو قرار ملاقات داشتم برای وضع استخدامی معلما رفتم و اومدم خلاصه عین این موقع هایی که یادت میاد بعد دعوا چه حرفایی باید میزدی ، عین اون موقعام تو ذهنم یادم میاد ای بابا اینم باید میگفتم

تاريخ پنجشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۱سـاعت 10:20 نويسنده مریم| |

یه گوشه ی دنج...
ما را در سایت یه گوشه ی دنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayasmarya بازدید : 96 تاريخ : سه شنبه 17 خرداد 1401 ساعت: 13:05

یه روزی هدر این وبلاگ گرافیست آینده مملکت بود و بایو هم دانش آموز گرافیک :)))))

تاريخ پنجشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۱سـاعت 10:29 نويسنده مریم| |


یه گوشه ی دنج...
ما را در سایت یه گوشه ی دنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayasmarya بازدید : 100 تاريخ : سه شنبه 17 خرداد 1401 ساعت: 13:05

از بی معرفتی ها و دل شکستناش فاکتور بگیریم، گردنش بهشت کاراملی عسلی شیری منه

تاريخ پنجشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۱سـاعت 12:2 نويسنده مریم| |


یه گوشه ی دنج...
ما را در سایت یه گوشه ی دنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayasmarya بازدید : 91 تاريخ : سه شنبه 17 خرداد 1401 ساعت: 13:05

قبل از اینکه وارد دانشگاه بشم یا حتی قبل ترش سر در این وبلاگ نوشتم گرافیست آینده مملکت :)بقیه متوجه نمیشن که من از چه بلایایی خودمو کشوندم اینجا، الان سه ساله که من گرافیست این مملکتم، البته این خاک که وفا نداره، حالا هر مملکتی مهم اینه که من خسته میشم، آروم آروم میرم ولی نمی‌ایستم، یه ذره یه ذره هم که شده میرم، من توی قیر شنا میکنم، با دست و پای شکسته راه میرم با بال زخم پرواز میکنم، ایشالله که یه روز بتونم زخمای روحیمو که شدن قیر به جای آب و شدن زخم و شکستگی رو نادیده بگیرم و سالم بشم، ولی؛ خدایی خیلی مرام دارم خودم اذیت میشم و دوروریام ازم نا امید میشن، از بچگی مامانم بابام معلمام بهم گفتن به هیچ جا نمیرسی حتی نویدم گفت، البته اونا نمیدونن من با چه وضعی دارم خودمو میکشونم، حق دارن، اما با این احوالات، من نمیذارم گندکاریای بقیه منو عقب بکشه، حتی اگر بدترین آسیب ها باشه، من مراقب خودم هستم. نمیذارم وضعیت روحیم یا خاطرات بدم ازم یه آدم بدرد نخور بسازن و انتقاممو با رسیدن به بهترینا از کسایی که نخواستن و نذاشتن و زخم زدن و نمک روی زخم شدن میگیرم، آروم آروم میرم، خسته هم میشم، افسرده هم میشم، ولی بازم به خودم افتخار میکنم تاريخ چهارشنبه دهم شهریور ۱۴۰۰سـاعت 18:26 نويسنده مریم| | یه گوشه ی دنج...ادامه مطلب
ما را در سایت یه گوشه ی دنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayasmarya بازدید : 117 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 6:30

نشستم پشت اتلیه گرافیک تو دانشکده با جمع بچه ها منتظر استادیم تا بیاد رمان هفت جن رو تموم کردم و جلد هفت از آتش بدون دود مونده خیلییییی کتابای خوبی بودن

الان و استاد اومد و اومدیم داخل آتلیه

یه گوشه ی دنج...
ما را در سایت یه گوشه ی دنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayasmarya بازدید : 141 تاريخ : سه شنبه 4 دی 1397 ساعت: 12:46

سر کلاس طراحی حروف منتظر استاد پاشایی نشستم و احساس بی هدفی و پوچی میکنم و چند تا راه هست چهار ساله تو انتخابشون موندم هر سری یه ذره راه رو میرم ولی در کل هیچ پیشرفت مشخصی نمیکنم

نمیدونم چیکار و کنم

نمیدونم چیکار کنم

نمیدونم چیکار کنم ....

یه گوشه ی دنج...
ما را در سایت یه گوشه ی دنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayasmarya بازدید : 134 تاريخ : سه شنبه 4 دی 1397 ساعت: 12:46

تا پنج روز پیش نمیدونستم که بک لایت و داره لپ تاپم :ا

باید اینم اضافه کنم که دوساله لپ تاپمو خریدم و شبا با مکافات یه کلمه تایپ میکردم :ا

یه گوشه ی دنج...
ما را در سایت یه گوشه ی دنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayasmarya بازدید : 115 تاريخ : سه شنبه 4 دی 1397 ساعت: 12:46

دو روزه ارتودنسی کردم دندونمو و واقعا کلافه ام  اول اینکه نمیتونم درست صحبت کنم ترجیح میدم یه دفتر دستم بگیرم حرفامو بنویسم تا این که شبیه اون ماره تو رابین‌هود که هی میگفتم قوسسس قوووسسسس صحبت کنم وا یه گوشه ی دنج...ادامه مطلب
ما را در سایت یه گوشه ی دنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayasmarya بازدید : 107 تاريخ : سه شنبه 4 دی 1397 ساعت: 12:46

مروز من و رویا رفتیم دانشگاه برای عکاسی از در و دیوار و محیط دانشگاه و غیره و ذالک برای اجرای گرافیک محیطی ولی نمیدونستیم پنجشنبه ها تعطیله و نمیشه وارد دانشکده شد چون از ترم یک ما هر وقت پنجشنبه ها  یه گوشه ی دنج...ادامه مطلب
ما را در سایت یه گوشه ی دنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ayasmarya بازدید : 135 تاريخ : سه شنبه 4 دی 1397 ساعت: 12:46

سرم را که روی شکوفه های دامنم میگذارم انگار که بفهمند این آب ، از جوهره ی جان آمده ، در هم میپیچند ..  گل هایشان میشکفد ،  این خاصیت عشق است ، در لحظه تو را به اوج میبرد ، بعد که شکفتی و گل دادی ، پرپرت میکند به پای انتظار ها ..  عشق چه در اشک باشد ، چه در حرف باشد ، چه در دل ..  تو بگو من چه کنم که عشقت ، ریشه دوانده به جانم ؟! نورش را از چشم هایم گرفته که بی فروغ شده اند ،  آبش را هم از چشمانم گرفته که خشک شده اند .. میترسم بار دگر که سر روی گل های پائیزی ام گذاشتم ، گل هایش آنقدر بزرگ شود که دیگر روی دامنم جای نگیرند .. قد بکشند و بالا بیایند ، آنقدر که ساقه ی یکی بپیچد دور گردنم و گل قرمز یه گوشه ی دنج...ادامه مطلب
ما را در سایت یه گوشه ی دنج دنبال می کنید

برچسب : کپی,دوست, نویسنده : ayasmarya بازدید : 206 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:00